- بازدید : (479)
اشعارودل نوشته های جدیدم درفراق خواهرومادرم
گل زیبای منی
بی تو هم آغوش غمم
گنج قارون بدهندم
بی تو برگوچه کنم
همدم گریه شب های منی
بی تو دلم بارانی است
همه عالم بدهندم
دل من زندانی است
بخدا جان منی
بی تو جهان را چه کنم
همه عالم بدهندم
بی توجان را چه کنم
بی تو شب را من چگونه سرکنم
شعرهای بی توبودن را چگونه بر کنم
چشم بارانی خودرا درفراقت تر کنم
گوشه ای تنها نشینم گریه را از سر کنم
زندگی را اندک اندک تا به کی آخر کنم
یادی از تو خواهرم یا یادی از مادر کنم
روزهای بی توبودن را چگونه در دلم پرپرکنم
روز وشب را ،لحظه ها را گریه برخواهر کنم
چون رسید روزی که بی تو روزها را سزکنم
من چگونه می توانم عاقبت مرگ تورا باور کنم
لحظه های زندگی با شما راموبه موازبرکنم
خاطرات عشق را تا کی برون ازسرکنم
کاش از مردان عالم می شدیم ازهمه نامردمی آسوده خاطر می شدیم
..................